صدای بی صدایان
با اوج گیری مجدد انقلاب شورانگیز مردم ایران با حضور گسترده زنان، که جرقه آن با قتل حکومتی ژینا (مهسا ) امینی در 25 شهریور 1401 (16 سپتامبر 2022) رقم خورد، خروش یک پارچه تمام اقشار و طبقات اجتماعی بار دیگر ایران را در کانون سیاسی بین المللی قرار داد. در چند ماه گذشته، با وجود سرکوب شدید، دستگیری های لجام گسیخته و قتلهای حکومتی، خیابان های ایران شاهد حضور اعتراضی همه ستم دیدگان ایران است. فعالین و سازمانهای دانشجویی، دانش آموزی، کارگری، معلمان، گروهها و سازمانهای تامین حقوق ملل و مذاهب، کانونها و کمیته های مدنی و فرهنگی، فعالین حقوق زنان، دگرباشان جنسی (LGBTQIA+)، حقوق کودکان، گروهای حقوق بشری، حفظ محیط زیست و غیره، همه در این بستر به وجد آمده و با حفظ صفوف خود خواستار گذر ار رژیم حاکم و تامین حقوق خود هستند.
کمیته همبستگی با مبارزات مردم ایران در فرانکفورت با قدمت چند ساله، مصمم و بی درنگ از همان آغاز این جنش انقلابی را حمایت کرده و صدای رسای این انقلاب در منطقه راین-ماین گشته است. با اکسیونهای منظم هفتگی، و گاهی چند بار درهفته، به یکی از مهمترین نهادها در این منطقه مبدل گشته و کانونی برای گردهم آیی بخش قابل توجهی از ایرانیان در منطقه و فراتر از آن است.
در بستر جنبش انقلابی مردم ایران بطور کلی و چندگانگی اکسیونهای بر پا شده از سوی کمیته ها، کانونها و احزاب مختلف در منطقه راین-ماین بطور مشخص ،سوال مهمی در مرکز فکری همه فعالین قرار داده است. چرا جدایی کمیته ها و گروه ها؟ دلیل عدم وحدت چیست؟ بطور مشخص و کتبی این سوال بخصوص در ارتباط با کمیته همبستگی و گروهی که اشتراکات معینی با کمیته همبستگی دارد، از طرف یکی از فعالین و شخصیتهای قدیمی جنبش انقلابی، اصغر ایزدی، طرح شده است.
کمیته همبستگی با مبارزات مردم ایران در فرانکفورت با این سطور به این امر پرداخته و سعی در تبین این مهم مینماید. با این امید که پرتویی به سایه های ناروشن اشتراکات و تفاوتها افکنده شود و اختلافات واقعی از اختلافات صوری تفکیک گردد، این نوشته کوشش میکند، معیار های اشتراک و اختلاف را در بستر حوادث سیاسی چند ساله مرتبط با انقلاب ایران و اشخاص، گروها و سازمانهای فعال در صحنه، کمی بسیط تر بیان کرده و قضاوت را به خواننده واگذار نماید.
ویژگی انکارناپذیر انقلاب جاری، درعین اجماع تقریبا عمومی برای براندازی رژیم حاکم، تنوع آن است. مشاهده حضور رنگارنگ گروهها، اقشار و طبقات مختلف با اهداف و خواسته های خود، بدون ورود به بحث دقیقتر اقتصادی اجتماعی کافی است وبرای شناخت این ویژگی بسنده میکند.
در این بستر اما جریانات و اشخاصی به عمد عینیت تفاوتها و گوناگونی گروهها و اقشار فعال در صحنه را کم رنگ کرده و با نادیده گرفتن اهداف و خواسته های روشن و بیان شده همه گروههای اجتماعی، هر بار با بکار گیری ترفندهای جدید و مهندسی شده، خواهان حذف برخی از آنان هستند. بیشتر اینها که از سازمانهای جاسوسی و دول و سازمانهای وابسته دولتی آمریکا و اروپا تغذیه مالی و فکری میشوند، هر روز ترفندی جدیدتر را بکار میگیرند و با فریب کاری و اغواگری، سعی در کم رنگ کردن و حذف خواسته های مبتنی بر عدالت اجتماعی، آزادی های بی قید و شرط سیاسی و بخصوص رفع ستم از ملتهای تحت ستم را دارند. پروژه تویت مشترک چند نفر در آغاز سال جدید میلادی یکی از این نمونه ها است. اینکه این گونه اشخاص اساسا در پی جلب رضایت و حمایت از نمایندگان، احزاب، پارلمان ها و دول آمریکا، انگلیس، کانادا، فرانسه و آلمان و سازمانهای امنیتی و نظامی این کشورها هستند، بر کمتر کسی پوشیده است. ولی اقدام به ربودن رهبری انقلاب مردم ایران با یک تویت کوتاه و بی مضمون، تبهکاری ناشیانه ای است که در عصر ارتباطات اینرنتی خود گروه تویت کننده را هم پولاریزه کرده و به ضد و نقیض گویی وا داشته است. سرنوشت کمپین به غایت فریبکارانه وکالت دهی و سر دادن شعارهای مبنی بر "تمامیت ارضی" و "یک ملت و یک پرچم" هم روشن بوده و گویای بی رنگی حنای اغواگران و دلالان سیاسی است.
با این وجود هنوز کسانی هستند، که وجود اقشار و گروه های فعال با منافع و اهداف مختلف در انقلاب جاری را نهادینه نکرده و بعضا آن را بطور صحیح انعکاس نمیدهند. همانطور که اشاره شد، نفس مشارکت در انقلاب به عنوان دانشجو، معلم، کارگر، دهقان، کرد، بلوچ، زن، دگرباش جنسی، بازاری، مال باخته، کنشگر ادبی و فرهنگی، کنشگر حفظ محیط زیست و دفاع از حیوانات وغیره تماما آینه وجود علایق و اهداف متفاوت و نه الزاما متضاد است. این انقلاب همه است و قلب آن به نفع یک گروه، ملت یا طبقه اجتماعی فقط با سرپوش نهادن بر منافع دیگران امکان پذیر است. خود به خود روشن است که هیچکس داوطلبانه از حقوق خود نمیگذرد و چون چنین است پس الزاما هدف جایگزینی انچنان نظام سیاسی باید باشد که در آن تحقق خواسته های اکثریت جامعه مقدور است.
ویژگیهای خاص این جمهوری دموکراتیک و فارغ از سلطه دینی و مذهبی اینجا مورد بحث نیست. آنچه که مورد نظر است، کانونها، گروه ها و احزاب سیاسی هستند که با دفاع از خواسته های گروهها و اقشار اجتماعی معین کنشگری میکنند. با شناخت و تفحص در اختلافات و اشتراکات آنها، میتواند امکان هماهنگیهای نظری و عملی استنتاج گردد.
برای بدست آوردن یک تصویر واقعی از کنش گران، گروه ها و احزاب فعال باید نگاه مختصری به اتفاقات سیاسی و تاثیر اعمال ضد انسانی و جنایتکارانه رژیم جمهوری اسلامی ایران در 44 سال گذشته داشت. رژیم تمامیت خواه و جنایتکار جمهوری اسلامی ایران از بدو حیات سرکوب و نابودی همه نهادهای مدنی و سیاسی غیر خودی را هدف گرفت و با اعمال شنیع و ضد بشری از دریای خون صدها هزار کودک و نوجوان، جوان و پیر، زن و مرد گذر کرد.
سرکوب خشونت بار مبارزات زنان علیه حجاب اجباری در همان فردای انقلاب، سرکوب و کشتار خلق کرد، ترکمن، عرب، بلوچ و غیره اواخر دهه 50 و در طول دهه 60 شمسی و دستگیری هزاران نفر از دانشجویان، دانش آموزان و کارگران و اعدام آنان در دادگاههای چند دقیقه ای از سال 60 به بعد و سرانجام اعدام هزاران زندانی سیاسی در سال 67 به فرمان خمینی، سرکوب کامل دو نسل را (نسلی که با رژیم شاه مبارزه کرده بود و نسلی که ددمنشی های رژیم جدید را مورد بازخواست قرار داده بود) که عمدا به سازمان های چپ و سازمان مجاهدین خلق نزدیک بودند، رقم زد. کمیته ها، نهادها، تشکلها و سازمانهای چپ و مترقی سر کوب گشته و بسیار از آنها بکلی محو شدند. بقایای برخی از این کانونها و گروهها مجبور به فعالیت مخفی یا مجبور به خروج از ایران گشتند و سایه شوم استبداد نبض جامعه را در اختیار گرفت. یکی از آخرین صداهای انتقادی و اعتراضی باز مانده در داخل ایران متعلق به نویسندگان، شاعران و هنرمندان بود که در دهه 70 به شدت سرکوب و در جریان "قتلهای زنجیره ای" ضربات جبران ناپذیری را متحمل گشت. قربانیان این قتلها از شریف ترین و توانا ترین نویسندگان، شاعران و هنرمندان بودند.
لیست بلند ترور های موفق و ناموفق مامورین و مزدوران رژیم جمهوری اسلامی در خارج از ایران نشان میدهد که رژیم دست از پیگرد و ترور دگراندشان سیاسی و فرهنگی در خارج هم بر نداشت.
سرکوب و کشتار اما فقط موقتا حق طلبی و مبارزه علنی را خاموش کرد. اواخر دهه 70 شمسی که اختلافات جناحهای ذینفع حکومتی بر سر دزدی و سهم بیشتر از ثروت ملی و اجتماعی بالا گرفت، مطبوعات و روزنامه های نقاد پا گرفتند و کمیته ها و تشکل های جدید دانشجویی و کارگری و غیره بوجود آمدند. ریزش در خود نظام شدت گرفت و هر از چند گاهی کسانی از رژیم به بیرون پرتاب شدند و به مخالفین پیوستند. این اما آغاز یک گسست بزرگ در صفوف اپوزیسیون بود که خود را در ترکیب، اهداف و راهکارهای مبارزاتی بخصوص در رابطه با دول آمریکا و اروپای غربی نمایان کرد. اگر تا آن دوره مخالفان رژیم شامل بازمانده های گروهها ، کمیته ها و سازمانها با سوابق مبارزاتی قبل انقلاب و در جریان انقلاب بوند، از آن پس شامل اصلاح طلبان حکومتی از انواع ملی، مذهبی غیره هم گشت.
اکثر آن اشخاص و جریاناتی که بعد از این دوره خود را در صف مخالفین یافتند، خواسته ها، مواضع و مبارزات نسلهای پیشین را تخطئه کردند و در بهترین حالت در مورد آن سکوت اختیار نمودند. چون خود اینها یا خود به نوعی در تمام آن کشتار و سرکوب و اعدام ها دست داشته و آنها را تایید میکردند. یا در بستر تبلیغات زهرآگین و تحریف شده نظام از یک سو و تاثیر حملات نیو لیبرالیسم جهانی به چپ مبارز، بخصوص بعد سقوط بلوک شرق و اطلاق کمونیسم و چپ به این کشورهای توتالیتر، علاقه ای خاص به مبارزات، نتایج و سرنوشت دست اندر کاران و مبارزان آن دوره نشان ندادند. به عمد یا به سهو این نسل تاریخ حقیقی مبارزه با رژیم سفّاک جمهوری اسلامی را، که از بدو تولد این رژیم آغاز گشته بود، تحریف و تاریخ پرتاب خویش به خارج از حلقه قدرت رژیم را مبدا قرار داد.
نقش ریاکار نه، تحریف گرانه و نفع طلبانه نه دول، احزاب، نهادها و مطبوعات اروپای غربی و آمریکا در تسهیل این قلب تاریخی بسیار برجسته است. هم اینان از همان آغاز پروسه ریزش افراد از درون رژیم و پرتاب شان به صف اپوزیسیون، به این نو مخالفین صحنه بیان و ابزار تبلیغات داده و از بسیاری از آنها "سلبریتی" ساختند. حضور مستمر این اشخاص، اکثرا فاقد آگاهی تاریخی و سیاسی و یا حداقل دانشگاهی، اما دروغگو و تحریف گر، در مطبوعات، رادیوها و تلویزیونهای غربی، ضربات جبران ناپذیری را به اپوزیسیون مستقل و عمدتا چپ زد. دستچین کردن هنرمندان و فعالین اجتماعی اصلاح طلب از طرف احزاب، سازمانها و نهادهای دولتی اکثرا وابسته کشورهای سلطه جوی غربی، عطای این و آن جایزه به اشخاص معتدل و ضد اپوزیسیون از طرف آنان، صدای مخالفین اولیه رژیم جمهوری اسلامی را بشدت تضعیف کرد. این گونه پروژه های مهندسی شده و زهرآگین توانستند، در بستر شرایط نامناسب بین المللی برای چپ انقلابی و نتیجتا ضعف مفرط آن در غرب، بخش زیادی از اذهان نا آگاه و نسل جوان و بی تجربه را، در غیاب بیان درست اتفاقات و حقایق، از واقعیت های مطلوب انقلاب دور کنند.
هم در این پروسه گسست بود که عده ای به نام اپوزیسیون چپ، همنوا با رژیم های سلطه جوی غربی پشت خصوصی سازی های فاجعه بار اقتصادی هاشمی رفسنجانی و دروغهای تروریستی "گفتگوی تمدنها" ی محمد خاتمی، رییس جمهوران وقت ردیف شده و آب پاکی روی تمام جنایات و کشتار های رژیم جمهوری اسلامی ریختند.
با عبور جنبش انقلابی از اصلاح طلبی و طنین صدای "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگر تمام شد ماجرا" در طول دهه 90 شمسی و بخصوص در جریان انقلاب جاری، کمیته ها، کانونها و گروهای مستقل شکل گرفتند که نه به حکومت و نه به مخالفان اصلاح گرای حافظ نظام وابسته اند. هم اینان هستند که نقش مهمی در انقلاب جاری به عهده گرفته و نوید رهبری مستقل و غیر وابسته به احزاب سنتی و قدرتهای غربی را میدهند. این تشکلهای جدید چه نقشی در رهبری انقلاب جاری بازی خواهد کرد، هنوز بطور قطعی روشن نیست. با وجود امیدهای زیاد همه فعالین دلسوز انقلاب به جنبش مستقل برخاسته از درون انقلاب، بحث پیرامون خصلت بندی، تمایلات و اهداف این محافل و تشکلها به نوشته دیگری موکول میکنیم.
اینک کانون بحث را روی فعالین علنی خارج از کشور متمرکز میکنیم.
حاصل مشاهده زمینه تاریخی مذکور، چند معیار چکیده برای سنجش است که یک شمای کلی از شخصیتها، کانونها، گروه ها و سازمان های خارج از کشور نمایان میسازد. این خطوط مقایسه عبارتند از
سلطنت طلبی یا جمهوری خواهی
اصلاح طلبی یا سرنگون طلبی
اتکا به احزاب و دول آمریکا و اروپا یا انقلاب از پایین با استقلال سیاسی
تغییر رژیم و تفویض مقامات یا انقلاب عمیق اجتماعی، برقراری عدالت اجتماعی و تامین حقوق همه گروهها و اقشار ستمدیده
نکات مذکور دو قطبی هستند و نوک هر دو قطب همدیگر را دفع میکنند. در عین حال بین آنها یک فضای کم رنگ موجود است، که شدت این و ضعف آن گرایش را نشان میدهد ولی برخی مواضع و راه کارهای مورد استفاده این اشخاص و گروه ها به اندازه کافی گویاست، که تعلق به به یک قطب را نشان دهد. مثلا جمهوری خواهی که با سلطنت مشکل نداشته باشد و از همکاری و همراهی با سلطنت طلبان ابایی نداشته باشد، در اصل سلطنت طلب است. همانطور سرنگونی طلبانی که به اما و اگرهای غیر واقعی متوسل میشوند، یا با اساس رژیم مشکلی ندارند، اصلاح طلب حکومتی هستند.
همچنین ارتباط فکری، سیاسی و مالی با دول، احزاب ونهادهای حکومتی خارجی عدم استقلال تلقی شده، و از آنجایی که بیشتر این ارتباطات تاریک و غیر علنی هستند و فقط در ملاقات های درج شده در مطبوعات و غیره قابل مشاهده هستند، به معنای وابستگی تلقی میشود.
امروز ما از یک طرف گروههایی را مشاهده میکنیم که از نظر مالی، فکری و سازمانی از دولت آمریکا و هم پیمانان وی بخصوص در اروپا تغذیه میکنند. اگر تصور شود که این کشورها و احزاب حکومتی نهادهای وابسته به آنها هدف بشردوستانه، بدون چشمداشت و خیرخواهانه دارند، ساده لوحی محض است. تجربه های بیشمار تاریخی و بخصوص چند سال گذشته در عراق، افغانستان، اوکراین و غیره به وضوح گویای آنند که دمکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی و احترام به حقوق دیگران، برای این دول و گروهای تحت حمایت آنان حرف پوچی بیش نیست.
کمیته همبستگی با مبارزات مردم ایران – فرانکفورت، خواهان براندازی رژیم حاکم در ایران برای یک جمهوری دمکراتیک لائیک با آزادی کامل احزاب و گروهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، با تغیرات عمیق اجتماعی برای برقراری آزادی بی قید و شرط بیان و قلم، رفع ستم از خلقها، مذاهب، دگرباشان جنسی، برابری کامل حقوقی زنان با مردان، تغییرات عمیق در رابطه و حقوق جامعه کاری، دولت و منابع تولیدی، حفاظت محیط زیست و منابع طبیعی است و خواهان تحقق این اهداف کلی با نیروی مردمی و حفظ استقلال سیاسی خود از احزاب و دول حکومتی در آمریکا و اروپا و هر جای دیگر جهان است.
همه افراد، کانونها، کمیته ها و تشکل هایی که در موارد ذکر شده اتفاق نظر دارند همراهان و همپیمانان کمیته همبستگی با مبارزات مردم ایران – فرانکفورت هستند و ما در همین جا صمیمانه آنان را دعوت به همکاری وهمفکری مینمائیم و مقدمشان را گرامی میداریم. ما خود جمعی عاری از پیروی منافع شخصی و گروهی هستیم و این انتظار را هم در خواست میکنیم.
از طرف دیگر ما خود را موظف میدانیم در مورد افراد، کمیته ها، گروهها و سازمانهایی که به نوعی خواهان حفظ این رژیم با کمی تغییر در مقامات و اصلاحات جزیی هستند روشنگری کرده و به سهم خود از تحریف خواسته های انقلاب مردم جلوگیری کنیم. همچنین تمایزات خود را با تمام جریاناتی که به نوعی خواهان بازگشت به رژیم سابق و سلطنتی هستند، بر شمرده و صفوف خود را از آنها جدا کنیم.
یکی از پیچیده ترین موضوعات مورد مناقشه، شاید موضع و به طبع آن، می تواند همچنین، رابطه افراد و گروههای فعال امروزی با سازمانهای جاسوسی، احزاب و نهادهای دولت در آمریکا و همپیمانانش بخصوص در اروپا باشد. در این نوشته از ذکر جنایات سازمانهای جاسوسی آمریکا و اروپا و نیز احزاب و دول تشکیل دهنده و حامی ناتو خودداری کرده وعلاقمندان را به منابع زیادی که در این رابطه موجودند، رجوع میدهیم. جمع ما اما، اعمال، فعالیتها و دخالتهای کودتا گرانه، تجاوزکارانه و جنگ طلبانه این سازمانها و پیمانهای نظامی را در هر جای جهان محکوم میکند و ضمن انتقاد صریح از سازمانها و احزاب حامی یا حمایت شده، آنها را مسئول تمام کودتاهای سیاسی، تجاوزات و جنایتهای جنگی میشناسد. هر شخص و گروهی که از سازمانهای جاسوسی و پیمانهای نظامی طرفداری میکند و یا از حمایتهای مالی و یا سیاسی آنان و احزاب و سازمانهای مدافع آن سازمانهای جاسوسی جنایتکار و پیمانهای نظامی متجاوز برخوردار است، نمیتواند جایی در صفوف ما داشته باشد .
بدون ذکر نام جریانی سوال این است که آیا آنانی که از میشل فریدمن این سیاستمدار حزب محافظه کار سی دی او و لابی صهیونیسم در آلمان (بدون ذکر گذشته مافیایی این شخص در حوزه مواد مخدر و خرید و فروش زنان اروپای شرقی) مهمان نوازی کرده و او را سخنران خود میسازند، میتوانند همکاران و همراهان ما باشند؟ یا آنانی که با شهرام همایون، این سلطنت طلب دو آتشه و عضو حزب رستاخیز هم کاسه شده و برای استفاده مذبوحانه از کانالهای تلویزیونی او با حذف حق ملل در سرنوشت خویش، اهداف خود را زیر پا میگذارند، که مبادا به "تمامیت ارضی" لطمه ای بخورد، شایسته هماری مشترک میباشد؟ شایان ذکر است که اینان با وجود همگامی و همراهی حامد اسماعیلیون با دولتمردان و احزاب دست راستی کانادا، آمریکا و فرانسه و عبور از روی فرش قرمز ناتو، هنوز از وی فاصله نگرفته و سربازان پا برهنه تظاهرات اعلام شده از طرف وی هستند. آیا شایسته است با این اشخاص، کمیته ها و احزاب همراه و همگام شد؟
زنده باد انقلاب!
26.01.2023
Nam ut nibh sit amet velit bibendum eleifend. Curabitur porttitor porta vehial congue. Nunc aliquam tincidunt lorem vel gravida. Morbi adipiscing mauris quisi leo tempus ultricesa. Etiam egestas, tellus ut interdum sagittis, erat ipsum hendrerit sem, sitara ameta lacinia anite quam et enim. Cras luctus facilisis est eget iaculis. Vivamus tincidunt pulvinar lectus sit amet facilisis.
اینجا هنوز خالی است
اینجا همخالی است
خالی خالی
Meaugue urna sed nunc ulltrices
Egestas eget sit amet quam
Phasellus pretium purus in libero
Ornare ullamcorper fringilla eget
Leo adipiscing pretium curabitur digsim lacinia elit, gravida aliquam velit.
Leo adipiscing pretium curabitur digsim lacinia elit, gravida aliquam velit.
Leo adipiscing pretium curabitur digsim lacinia elit, gravida aliquam velit.
Leo adipiscing pretium curabitur digsim lacinia elit, gravida aliquam velit.
Leo adipiscing pretium curabitur digsim lacinia elit, gravida aliquam velit.